دلایل پائین بودن سرانهی مطالعه در ایران چیست؟
توسط: نسرین سمائی
سرانه مطالعه کتاب در ایران نسبت به جوامع دیگر به خصوص جوامع توسعه یافته بسیار پایین است، شاید بتوان میزان تیراژ کتاب در هر کشور را ملاک مناسبی برای سنجش سرانه مطالعه کتاب دانست. بهطور معمول انتشار کتاب در کشورهای توسعه یافته با تیراژهایی روبهرو میشود که وقوع آن در ایران چیزی شبیه به رویا است. بهعنوان مثال در کشور انگلستان، کتابی در اولین روز عرضه به بازار کتاب، با فروش 45 هزار نسخهای مواجه شد. همچنین در کشور فرانسه کتابها با تیراژ 120 هزار یا 220 هزار نسخه، روانه بازار نشر می شوند. این در حالی است که تیراژ کتابهای منتشر شده در ایران به سختی به مرز 10 هزار نسخه میرسند. اگر نگاهی به کتابفروشیهایمان بیندازیم، خلوتی، سکوت و فروش کم کتاب از در و دیوار آنها هویداست. اگر یک بررسی ساده انجام دهیم میتوانیم ببینیم در یک دهه گذشته، چه تعدادی از کتابفروشیهای قبلی و قدیمیتر بسته شدهاند و در مقابل چند باب مغازه کتابفروشی جدید باز شده اند.
دلایل متنوعی میتواند وجود داشته باشد، از جمله: بالا بودن قیمت کتاب در مقایسه با قدرت خرید مردم، ممیزی بعضاً سختگیرانه کتاب، ضعف فرهنگ مطالعه، فقدان نیاز به مستندات، تنوع پایین و عدم پوشش کافی سلایق مختلف، سیاستزدگی اجتماعی، نبود زبان مشترک، کیفیت پایین اغلب انتشارات، انفعال در جامعه، نبود اطلاع رسانی در عرصه نشر و نیز گسترش فضای مجازی که دستیابی سریع و آسان به دانش، اطلاعات و منابع را برای سلیقهها و نیازهای گوناگون فراهم میآورد. در این حالت، به جای رفتن به کتابخانه یا تهیه کتاب، میتوان از طریق کامپیوتر شخصی به آخرین آمار، اطلاعات و دانش در حوزه موردنظر دست پیدا کرد. اما هیچکدام از این دلایل برای استقبال کم از کتاب کافی نیست. به عنوان مثال اگر فضای مجازی را عامل مهم پایینرفتن سرانه مطالعه کتاب در ایران بدانیم، در کشورهای توسعهیافته که هم امکان دسترسی به اینترنت بیشتر است و هم سرعت آن بهمراتب بالاتر از اینترنت ایران است، مطالعه کتاب باید بیشتر از ایران کاهش مییافت؛ اما اینگونه نشده است. آمار مطالعه کتاب در کشورهای پیشرفته با وجود گسترش فضای مجازی، تغییر محسوسی نکرده است. حتی میتوان استدلال کرد که فضای مجازی با گسترش اطلاعات بیشتر درمورد آثار منتشرشده، باعث بالارفتن تیراژ کتاب هم شده است.
پس علت واقعی چه می تواند باشد؟ در حقیقت جامعه و فرهنگ ما به کتاب به عنوان یک وسیلهی عمومی، سرگرمکننده و پرکننده دلچسب اوقات فراغت نگاه نمیکند، به عبارتی، هرچند این ایده که کتاب وسیلهای سرگرم کننده برای پرکردن اوقات فراغت است باشد، ایدهای آشناست، اما به حد کافی مقبول عموم نیست. در جامعه ما کتابخوانی نه یک فرهنگ وسبک زندگیِ مردم عادی است، بلکه عملی فاخر و نیازمند قوه ادراکی خاص پنداشته میشود که فقط نخبهگان و فرهیختگان از پس آن برمیآیند و لاغیر.
بنابراین، یکی از دلایل کتاب نخواندن ما این است که نگاه غالب مردم اجازه نمیدهد که به کتاب خواندن به عنوان یک تفریح سالم و فرهنگی که همه میتوانند از آن با کمترین هزینه برخوردار باشند و لذت ببرند، نگاه کنند و اینگونه است که جامعهی ما به کتابخوانی تفریحی هم علاقهای بیش از کتابخوانی اجباری، که اغلب از آن گریزانیم، ندارد. اما این اشتیاق و میل به خواندن چگونه در افراد رشد میکند؟ حقیقت این است که عادت به خواندن، مثل هر عادت دیگر، بیشتر در دوران کودکی شکل میگیرد و اگر در این دوران، مهارتِ خوانشیِ افراد تقویت شود، خود به خود در آینده افرادی اهل مطالعه خواهیم داشت.
اساساً مردم دو دلیل اصلی برای رفتن به سراغ کتاب دارند:
- اجباری (مطالعه کتاب به منظور بالابردن آگاهی و دانش در فرآیند آموزشهای سیستماتیک)
- اختیاری (برای اقناع نیازهای روحی و فرهنگی) که نه تنها مکمل و پشتیبان بلکه بخشی جداناپذیر از نوع اول کتابخوانی است.
کتابخوانیِ اختیاری همان مدلی است که باید از کودکی آغاز شود. طبق تحقیقات به عمل آمده در یکی از روستاهای شانگهای چین، برای ارتقای سواد خواندن دانش آموزان شیوهای خاص اجرا شده است که بر سه محور استوار است:
1. فراهم آوردن همکاری بین مدیر مدرسه، معلمان و پدر و مادر
2. زیرساخت های مشترک از اصولِ کتاب خوانی
3. زمان اختصاص داده شده و مشخص برای خواندن و کتابخوانی همراه با دسترسی آسان به منابع متنوع خواندنی.
هدف برنامۀ خواندن این نیست که نمرات خواندن دانشآموزان افزایش یابد، بلکه هدف، توسعه نگرش مثبت به خواندن و عادت کردن به آن است. در نتیجه این دانش آموزان از توانایی خواندن، نوشتن، صحبت کردن و تلفظ بهتری در سراسر عمر خود برخوردار میشوند.
کتابخانهی مدرسه به عنوان مرکز برنامه کتابخوانی برای توسعه سوادآموزی است. کتابخانه به دانشآموزان کمک میکند که در هر زمان که تمایل دارند کتاب بخوانند. هدف هر مدرسه باید کمک به دانشآموزان برای مهارت در کتاب خوانی و خواننده مشتاق و مادام العمر شدن باشد.
اما برای افراد بزرگسال چه میتوان کرد؟ بهترین کار تمرین است. حتی به دست گرفتن کتاب و مطالعۀ 10 دقیقه در روز، به ما کمک میکند تا به طور تدریجی به خواندن علاقمند شویم. دانش خود را بالا ببریم و از زندگی عادی و روزمره، روحِ خود را به تعالی برسانیم. از موضوعاتی آغاز کنیم که خواندنِ آن برای ما جذاب است. به خاطر داشته باشیم که سلایق انسانها متفاوت است، به جستجوی آن چه برای خودتان خواندنی است، بپردازید!