ارتباط سازنده، راهگشای توسعه ی نیروی انسانی
توسط: سحرناز تاجبخش
«بیایید خودمان تغییری شویم
که در دنیا جستجویش میکنیم»
در دنیای امروز، تعاملات بین افراد گسترش و تنوع زیادی پیدا کرده است. ما هر روز با افراد مختلف برخورد داریم و متناسب با دانش و آگاهی خود رفتارهای متفاوتی را نشان می دهیم. به دلایل متعدد (که از حوصله این مطلب خارج است)، روابط انسانها روز به روز بیشتر به سمت ناخشنودی از یکدیگر کشیده میشود. یکی از این عوامل، بروز خشونت در رفتارها است. خشونت انواع مختلفی دارد که در تعریف جامع آن، با حیرت متوجه میشویم که همهی ما در روز بارها حتی در رابطه با عزیزانمان، از رفتارهای خشونت آمیز استفاده میکنیم. شاید تصور شما از خشونت مواردی مانند قتل، ضرب و شتم و بدرفتاریهای فیزیکی باشد. اما برخی از تاثیرگذارترین و عمیق ترین رفتارهای خشونت آمیز، فیزیکی نیستند. کنایهزدن، پرخاش کردن، تهدید کردن و ترساندن، ایجاد احساس شرم و گناه، تخریب شخصیت افراد از رایجترین رفتارهای خشونت آمیز به شمار میآیند. حتی شیوهی نگاه کردن شما میتواند ملایم یا خشونتآمیز باشد. جالب است بدانید که در برابر هر رفتار خشونتآمیز، افراد مقابل هم به رفتارهایی مشابه دست میزنند و این امر خود باعث افزایش ناهنجاری رفتاری میشود. بنابراین، هر جا که میتوانید، این رشته¬ی تلافی جویانه را پاره کنید. کار دشواری نیست. یک لبخند، کمی آرامش، کمی احترام و توجه به دیگران، کمی بخشش این زنجیره را عکس میکند. توجه داشته باشیم، رفتارهای خشونت آمیز نه تنها باعث اصلاح فرد نمیشود بلکه روز به روز به ایجاد شکاف و فاصله بیشتر بین افراد منجر می شود.
محیط کار نیز یک اجتماع کوچک است. هرچه مهارتِ برقراری ارتباط موثر را بیشتر بدانیم و تمرین کنیم، هم خود و هم دیگران در آرامش بیشتر و فضای بالنده تر قرار میگیریم. به این ترتیب تمرکز افراد از ناراحتیها و برخوردهای شخصی به حیطهی شخصی و انجامِ کار معطوف میشود که خود به بازدهی بالاتر منجر خواهد شد. در این فرصت، به اختصار به تفکرِ جایگزینیِ «زبان زندگی» به جای «زبان خشونت آمیز» در فعالیتهای روزمره از جمله محیط کار می پردازیم.
زبان زندگی چیست؟
زمانی که به دیگران به عنوانِ انسان هایی همانند خود نگاه میکنیم، امکانِ برقراری یک رابطهِ همدلانه فراهم میشود. همدلی کردن با دیگران، یعنی قضاوت نکردنِ آنها. یعنی دیدنِ مسایل از نگاه آنها. یعنی پذیرفتنِ اختلاف ها و در عین حال احترام قایل شدن برای یکدیگر. یعنی حضورِ بی منت در کنار هم. یعنی مقایسه نکردن خود با دیگران. یعنی توجه بیشتر به اعتلای توانمندیهای خودمان به جای انتقاد از دیگران، یعنی پذیرش مسئولیت های خود و پاسخگو بودن به آن به جای انداختن تقصیرات به گردن دیگران. یعنی مشارکت. یعنی...
برای داشتن زبان گویای زندگی لازم است به منحصر به فرد بودن خودمان آگاه باشیم. خودمان را ارج بنهیم و تلاش کنیم شرایطی را که در آن هستیم، نتیجهی انتخابهایخود بدانیم. وقتی شخص این تفکر را داشته باشد، به جای سرزنش دیگران و یا خود، به دنبال یافتن راه هایی دیگر برای رسیدن به اهدافش خواهد بود.
در کنار دریافت همدلانهی دیگران لازم است به ابراز صادقانهی افکار و احساسات و نظرات خود نیز توجه کنیم. دیگران از افکار و احساسات ما خبر ندارند. بنابراین لازم است در یک ارتباط موثر دربارهی احساسات و خواسته های خودمان با صداقت و روشن صحبت کنیم. اینکه انتظار داشته باشیم دیگران حدس بزنند ما چه میخواهیم، معمولا به ندرت ما را به جواب می رساند.
زبان زندگی ترکیبی است از خوشرویی، آرامش، متانت، صبوری، حسِ عمیق انسان دوستی که با قاطعیت همراه است. هرگز فکر نکنید برای استفاده از زبان زندگی لازم است از خواسته های خود بگذرید و به اصطلاح بندهی عاطفی دیگران باشید. برعکس شما در نهایتِ احترام به شخصیت خود، با متانت و آرامش، عقیده و نظر خود را به طور مستقیم با فردِ مورد نظر مطرح کنید.
زبان زندگی، زبانی است که در آن هم شما و هم دیگران از حرمتِ شایستهی انسانی خود بهره مند میشوند و تعاملات فردی غنای بیشتری یافته، هر دوطرف نیازهای خود را بهتر به دست می آورند.
به خاطر داشته باشید این زبان برای همه کاربرد دارد اما میزانِ بازدهی آن متفاوت است. طبیعی است افراد مثبتاندیش از آن بهرهی بیشتری میبرند و بیشتر آن را به کار میگیرند و انسانهای مسئولیتگریز، از آن دلِ خوشی ندارند.
ارتباط موثر
ارتباط موثر، شامل روابطی است که به غنای زندگی منجر میشود و به ما احساس خوبی از امنیت خاطر و پشتگرمی میدهد. این نوع ارتباط بر اساس شناخت و رشد شخصیت شکل میگیرد. گام برداشتن در این راه آسان نیست و نیاز به تمرین فراوان دارد. اما اگر از اهمیت آن آگاه شوید، هرگز از آن دست برنخواهید داشت. برای برقراری یک ارتباط موثر لازم است همهی اتفاقات پیرامون خود را در این چهار مرحله شناسایی و دسته بندی کنید. سپس این دستورالعمل را تمرین کنید و به کار بگیرید:
مشاهدهی دقیقِ رخدادها و رفتارهای دیگران. نکتهی مهم در این مرحله، مشاهده بدون قضاوت، پیش داوری، اغراق و ارزیابی است. بیشتر ما عادت کرده ایم، مشاهده را با ارزیابی اشتباه بگیریم. مشاهده بدون ارزیابی کار دشواری است و نیازِ مداوم به یادآوری دارد. برای داشتن رفتار بدون خشونت حتماً باید از پیش داوری و قضاوت پرهیز کرد.
شناختِ احساس خود در مقابل آنچه مشاهده کردهایم. یعنی در مقابل آنچه مشاهده کردهایم چه احساسی در ما به وجود میآید: شادمانی، رنجیدن، ترسیدن، تعجب، عصبانیت و... بیشتر ما به احساسات خود بیتوجه هستیم در حالیکه احساسات، کلید گشودنِ نیازهای پاسخ داده نشدهی ما هستند. مهارتِ شناخت احساسات خود را تمرین کنیم. هر چه دقیقتر این احساس را شناسایی نمائیم، بهتر می توانیم آن را رمزگشایی کنیم.
یافتن نیازِ پنهان شده پشت احساسات ما. احساساتی که ما در رابطه با رفتار دیگران تجربه میکنیم، صرفاً مرتبط به آن رفتار نیست، بلکه گاهی در رابطه با نیازی است که در ما وجود دارد و به آن توجه نشده است. مثلا نیاز به احترام، توجه، امنیت خاطر، استقلال شخصی و حریم خصوصی و... حتما برای شما هم پیش آمده که در برابر یک رفتار، عکس العمل های متفاوت نشان داده باشید. مثلاً تاخیر یک دوست. اگر شما خودتان هم کاری داشته باشید، از این تاخیر استقبال می کنید. ولی اگر وقت کمی داشته باشید، این تاخیر را بینزاکتی میدانید. در هر دو حالت، رفتار یکی است اما نیازِ شما متفاوت است. پس احساسات متفاوتی را تجربه می کنید. شناختِ نیازهایی که این احساسات را در ما برانگیخته کرده اند بسیار مهم است. شناخت نیازها به ما کمک می کند تا از راههای درست و بدون آسیب زدن به دیگران آن را برآورده کنیم.
ارائهی تقاضای مشخصی که زندگی ما را غنا میبخشد از طرف مقابل. برای ایجاد یک ارتباط موثر، لازم است با فرد مقابل از احساس و نیازمان صادقانه سخن بگوییم. لازم است طرف مقابل بداند از رفتار یا گفتار وی چه احساسی داریم و اکنون چه نیازی را مطالبه می کنیم. این مرحله برای بیشترِ ما دشوار است. ما ترجیح می دهیم رودرو مسائل را با فرد مورد نظر تشریح نکنیم. چون از قضاوتهای بعدی نگرانیم. بیشترین سوء تفاهمات از این قسمت از ارتباطات سرچشمه میگیرند.
ارتباطی که محبت را مسدود میکند
بعضی شیوه های ارتباطی با دیگران ما را از محبتی که در ذات مان هست، بیگانه می سازد. مهم ترین این موارد عبارتند از:
1) قضاوت اخلاقی. یعنی غلط دانستن آنچه که متناسب با سلیقهی ما نیست. در حقیقت وقتی رفتار دیگران را قضاوت و تحلیل میکنیم، نیازهای پاسخ داده نشدهی خودمان را طرح می نماییم. اگر اطرافیان ما به خاطر ترس، عذاب وجدان یا شرم مطابق میل ما رفتار کنند، دیر یا زود در روابط خود دچار مشکل خواهیم شد.
2) مقایسه کردن. دَن گرین برگ- (Dan Greenberg) در کتابش با عنوان چگونه میتوانید خود را بدبخت کنید، قدرت مخرب تفکر ِمقایسهای را نشان میدهد. از نظر وی اگر کسی میخواهد زندگیاش حقیقتا تلخ باشد، کافی است خود را با دیگران مقایسه نماید.
3) انکار مسئولیت. معمولا ما فراموش میکنیم که خودمان مسئول نحوه ی تفکر، احساسات و اعمال خودمان هستیم. بیشتر اوقات ما با مقصر دانستنِ دیگران آنها را مسئول مشکلات و ناراحتی های خود میدانیم و فراموش میکنیم مسئولیت همهی این رفتارها به عهده ی خود ما است. انکارِ مسئولیت از خطرهایی است که میتواند کل جامعه را به پوچگرایی سوق دهد.
4) درخواست آمرانه. ما هرگز نمی توانیم دیگران را وادار کنیم مطابق نظر ما رفتار کنند. در ارتباط با دیگران تنها کسی که بر رفتارش کنترل داریم، خودمان هستیم. بنابراین درخواستهای آمرانه، بیشتر ایجادِ فاصله میکند.
سخن آخر
آموختنِ مهارت های ارتباطی به ما کمک میکند که لحظه هایی شادتر و پربارتر داشته باشیم. آموختنِ زبانِ زندگی، زبانی که به جای کدورت و نگرانی، امید و روشنی به دلها هدیه میکند از مهم ترینِ این مهارت ها است. آن را تمرین کنیم و به کار ببریم تا نتیجهی آن را در زندگی ببینیم.
منبع:
کتاب زبان زندگی (ارتباط بدون خشونت) نوشته دکتر مارشال روزنبرگ. ترجمه کامران رحیمیان