این سرفصل گریزی است به پارهای نکات که یا از آن بیخبریم و یا در مشغلهی کارهای مختلف کمتر به آن توجه نموده و یا مینمائیم، ولی هر چه باشد دستمایهای از مضامین طنز و جدی است که توجه ما را بیشتر به خود جلب نماید. لذا هیئت تحریریه تصمیم بر آن گرفت تا مطالبی برآمده از لابهلای اسناد تاریخی طی دوره فعالیت سازمان نیز به آن افزوده شود تا طیف گستردهتری از مطالب را دربرگیرد، امید است مفید واقع شود.
در لابهلای اسناد
برادران رضایی و فرازو نشیبهای زندگی سرمایه گذاران معدنی
توسط: محبوبه پرورش، حسن عزمی
چندی پیش به عنایت یکی از همکاران مطلبی در خصوص اکتشاف مس سرچشمه به دستم رسید. نام برادران رضایی و شخصیت آنها برایم جلب توجه کرد و تصمیم گرفتم بیشتر بدانم. کاملترین مطلبی که پیدا کردم با عنوان "بربادرفته" در هفته نامه تجارت فردا (شماره 184) چاپ شده بود و همین برایم کافی بود.
به همه خوانندگان محترم این مطلب توصیه میکنم تا سرگذشت برادران رضایی را در هفته نامه یادشده بخوانند ولی در این مجال، تصمیم گرفتیم از این مطلب وام بگیریم و به نکات جالب توجه در سرگذشت این خانواده بپردازیم. سپس مصاحبهای را با آقای مهندس سید عبدالمجید وکیل (مدیر فنی شرکتهای معدنی برادران رضایی) در خصوص معدن سرچشمه و خانواده رضایی انجام دادیم که در شماره بعد همین فصلنامه چاپ خواهد شد.
برادران رضایی که روزگاری به سلاطین آهن و فولاد معروف بودند، اهل سبزوار بودند. عباس میلانی در کتاب "ایرانیان نامدار" فصلی را به معرفی ایشان اختصاص داده است.
الف- دوراندیشی و چیدمان مهرهها و فرصت شناسی برای کسب موفقیت
علی رضایی در سال 1300 در سبزوار به دنیا آمد و محمود دو سال بعد متولد شد. محمدرضا سلدوز (پدر رضاییها) بزرگترین تاجر و ملاک شهر بود. حجره بزرگ پدر با تعداد زیاد کارگر بر پایه اعتماد، شم اقتصادی و اعتبار طلا ساخته شده بود. هنگام مرگ او، کوچکترین پسرش قاسم تنها 40 روز بود که به دنیا آمده بود. مادر یک شاهزاده قاجاری بود که همسر چهارم رضایی بود و در 23 سالگی بیوه شد و سهم چهار پسر او (محمود، علی، عباس و قاسم) به دلیل اینکه یه سن قانونی نرسیده بودند پرداخت نشد. برادران رضایی برادرانه با هم آغاز کردند و با هم ماندند. علی و محمود سراغ تجارت رفتند و برادر کوچکترشان قاسم، برای حفظ پشتوانه برادرانش به سرغ سیاست رفت و نماینده مجلس و معاون نخست وزیر شد.
علی ابتدا در شرکت نفت استخدام شد و بعد از یک دوره کوتاه زندگی به عنوان یک کارمند حقوق بگیر، علی اولین تجارت خود را با افتتاح بوتیکی در یکی از شیکترین خیابانهای تهران آغاز کرد. در تمام دوران حیات تجاری شان به اهمیت تبلیغات در تجارت واقف بودند.
شروع مجدد پس از هر ناکامی: دو برادر حق انحصاری توزیع تنباکو در سبزوار را به دست آوردند و فعالیت خود را به اخذ حق انحصاری بسیاری از بازارهای ایران گسترش دادند. دولت در سال 1330 انحصار توزیع سیگار را دولتی اعلام کرد و برادران رضایی یک شبه از کار توزیع سیگار بیکار شدند. آنها سهام دار تئاتر مایاک شدند.
فرصت شناسی: پس از جنگ جهانی دوم، قیمت فلزات اساسی مانند آهن، مس، سرب و نیکل در بازار جهانی بالا رفته و برادارن رضایی نیز وارد سرمایه گذاری در این بازار شدند. در یک دیدار از نیویورک، علی رضایی با یک تاجر صادرکننده کرومیت از ترکیه آشنا شد. رضایی تا پیش از آن نام کرومیت را نشنیده بود. اما در این سفر، آموخت کرومیت فلز معدنی عمده با زمینه مصرف در صنایع نظامی و هوایی است و گفت احتمالاً ایران غنی از ذخایر کرومیت است. او در دوازدهم اسفند1328 در حالی به تهران بازگشت که متقاعد شده بود آینده خانوادهاش در تجارت پارچه است. سوغات عجیب علی از سفر نیویورک، تعداد زیادی مجلات زرد راهنمای تجارت بود که با خود به تهران آورده بود (هدف گذاری و برنامه ریزی). سالهای بعد از آن، سیاست همهچیز را در ایران تحتالشعاع خود قرار داد و رضاییها مستثنی نبودند. در مقابل تحریم اقتصادی انگلستان، دولت مصدق، برنامه ریاضت اقتصادی را در پیش گرفت و ورود کلیه اقلام لوکس ممنوع اعلام شد.
پارچه در لیست اقلام لوکس درجه یک محسوب شده بود، زیرا از طریق شوروی، جنس ارزانتر در دسترس قرار داشت. یک بار دیگر، فرمان حکومتی باعث به پایان رسیدن کسب و کار خانواده رضایی شد و این به معنای برنامهریزی برای منبع دیگری برای درآمد خانواده بود.
ب- خطرپذیری و سرمایه گذاری در اکتشاف معدن و نهراسیدن از شکست
برادران رضایی از وجود یک معدن کرومیت در نزدیکی سبزوار اطلاع پیدا کردند و هنگامی که تلاششان برای خرید سهام معدن، با شکست روبهرو شد، در پی یافتن معدن خودشان برآمدند و یکی از جذابترین فصلهای حماسه کسب و کار رضایی آغاز شد.
در دوران مصدق دولت دستور داد هر فرد ایرانی با یک شناسنامه حق اکتشاف در زمینی بیش از 40 کیلومترمربع را ندارد. برادران رضایی، ماجراجوییهای خود را در معدنی کوچک در حومه سبزوار آغاز کردند و از روی سفرنامههای سربازان انگلیسی که اوایل قرن به منطقه اسفندقه آمده بودند و شهادت چوپانانی که رمههایشان را در دشتهای منطقه به چرا میبردند، رضاییها توانستند محدوده درست را تشخیص دهند.
حدس آنها درست بود و اندک زمانی بعد، رضاییها صاحب بزرگترین معدن کرومیت در ایران شدند، با سهامدارانی که حتی خودشان نیز نمیدانستند چنین ثروت هنگفتی دارند. تنها راهحل برادران، پیدا کردن خریدار برای معدن بود. اینجا بود که مجلات زرد راهنمای تجارت سوغات نیویورک به کارشان آمد تا خریدارانی مطمئن در ایالات متحده برای معدنشان بیابند.
و داستان اکتشاف مس سرچشمه کرمان
در سال 1345، محمود رضایی، امتیاز معدن متروکه مس سرچشمه را به مبلغ یک میلیون تومان از یک استاد دانشگاه خریداری کرد. برادران رضایی معمولاً به چوپانهایی که سنگهای رنگین پیدا کرده و برای آنها میآوردند، انعام خوبی میدادند، تا اینکه چوپانی از ناحیه کرمان مقداری سنگ سبز و آبیرنگ برای محمود رضایی آورد و انعامش را گرفت. محمود رضایی سنگها را به مهندس انتظام و مهندس خادم نشان میدهد و آنها گفتند که اینها سنگ معدن مس است. رضایی از آنها میخواهد که با آن چوپان به محل بروند و ناحیه را شناسایی کنند و نتیجه را به او اطلاع دهند. وقتی این مهندسان به محل میروند ملاحظه میکنند که یک چشمه در آنجا وجود دارد که سنگهای کف آن همه آبیرنگ است چنانکه گویی آب چشمه آبیرنگ است و مهندس انتظام تشخیص میدهد که این احتمالاً یک معدن مس بینظیر است.
پیشتر تعدادی از شرکتهای انگلیسی و آمریکایی، معدن را مورد بررسی قرار داده و اعلام کرده بودند استخراج معدن ناموفق خواهد بود، اما محمود قانع نشده بود. پس از خرید معدن، محمود، برای استخراج مس در این ناحیه اقدام میکند ولی بهزودی میفهمد که استخراج مس از این ناحیه هم پرخرج است و هم دانش فنی پیشرفتهای لازم دارد که در ایران موجود نیست. به این جهت دنبال یک سرمایهگذار اروپایی میگردد تا او سرمایه و دانش فنی را بیاورد تا اینکه شرکت سلکشن-تراست انگلیسی حاضر به مشارکت در این کار میشود و قراردادی با رضایی منعقد میکند (جذب سرمایه گذار خارجی). با کمک سرمایهگذاری چهارصد میلیون دلاری شرکت انگلیسی، در ازای سهم 30 درصد از سود، معدن مس سرچشمه به یک منبع سود کلان و ارزآوری قابل توجه برای دولت ایران تبدیل شد. برخی از شرکتهای آمریکایی که پیش از آن، فرصت سرمایهگذاری در معدن را رد کرده بودند، حالا برای یافتن جای پایی در سرچشمه توطئه میکردند. محمود از این دسیسهها آگاهی یافت (ذکاوت و تیزبینی)، اما در ملاقاتی با شاه، محمدرضا گفته بود که "با کار خود، جلو بروید!" و محمود به این حرف و حدیثها اعتنای چندانی نداشت.
شرکت سلکشن-تراست مشغول بررسی این معدن میشود و چندین چاه اکتشافی میزند و نشان میدهد که ذخیره این معدن بسیار بزرگ است و تامین سرمایه لازم برای استخراج این معدن از عهده آن شرکت خارج است.
در این دوره بود که سازمان اوپک تشکیل شده بود، قیمت فروش نفت بالا رفته بود و ممالک نفتخیز از جمله ایران همه پولدار شده بودند. برادران رضایی دست به دامان هویدا، نخستوزیر وقت شدند که دولت ایران به آنها کمک کند. هویدا هم طبق روال خودش موضوع را به شاه گزارش داد. شاه میگوید رضایی کار را به دولت تحویل دهد و هزینههایی که او و شرکت سلکشنتراست کردهاند توسط دولت پرداخت شود و دولت خود عملیات استخراج و تبدیل مواد معدنی به مس خالص را بر عهده بگیرد.
پس از آن شاه به رضا نیازمند دستور داد که شرکت دولتی مس سرچشمه را تشکیل دهد و او را بهعنوان مدیرعامل و رئیس هیاتمدیره آن شرکت منصوب کرد. در نتیجه محاسبه و پرداخت هزینههایی که رضایی و شرکت سلکشن-تراست کرده بودند، به او محول شد. محمود رضایی به شاه شکایت کرد که هزینههای ما پرداخت شد، ولی ما از بابت کشف چهار میلیون تن مس که چند صد میلیون دلار ارزش دارد، چیزی دریافت نکردهایم. شاه هم دستور داد، آقای مهندس اصفیا (نایب نخستوزیر) به اضافه وزیر صنایع و معادن، وزیر کار و امور اجتماعی، وزیر دارایی، مدیرعامل سازمان برنامه و رئیس کل بانک مرکزی به ادعای جدید برادران رضایی رسیدگی و نظر خود را گزارش دهند.
این هیات در جلسات متعدد به ادعای برادران رضایی رسیدگی کرد و کشف حداقل ۴۰۰ میلیون تن سنگ مس با عیار ۲۱ /۱ را تایید کرد و گزارش جامعی به شاه داد. شاه اقلام مختلف پیشنهادها را شخصاً با حضور مهندس اصفیا (نایب نخستوزیر) و مهندس فرخ نجمآبادی (وزیر صنایع و معادن) یکایک رسیدگی و دستوراتی درباره پرداخت به رضایی صادر کرد. صنعت مس ملی اعلام شد و دادگاه حکم داد که جهت جبران مافات، رضایی میتواند در کارخانههای تولید سیمان -که آن روزها در ایران طرفداران زیادی داشت- و همچنین ماشینآلات سنگین (HEPCO) سرمایهگذاری کند. اداره سهام عمده شرکت سرب و روی بامای اصفهان نیز به ایشان واگذار شد. او در هیچیک از این سرمایهگذاریها موفقیتی حاصل نکرد و پس از آن انگیزهاش برای تجارت را از دست داد. پس از انقلاب اسلامی، هنگامی که اموال او مصادره شد، میزان داراییهایش حدود 120 میلیون دلار تخمین زده شد، این در حالی بود که سرمایه معدن ملیشده مس سرچشمه، قریب یک میلیارد دلار بود.
به نظر میرسد تصمیم به ملی کردن معادن سودآور در بستری پیچیده از نیروهای فعال اقتصادی و الگوهای تاریخی، معنا پیدا میکند.
ادامه دارد...